و الوهیتی هست که مقاصد خام و ناتراشیدهی ما را شکل میدهد.
نوروز که بنمایه اساطیری آن را تجلی آفرینش، خلقت انسان و آغاز تاریخ هم میدانند یک وجود عالی است که پیوند جانهای ایرانی در همه اعصار درون آن اتفاق میافتد. نوروز سفر درونی ایرانیان از اعماق تاریخ تا ابدیت است. نوروز، باور حقیقی، بکر، اصیل، عمیق نه فقط ایرانیان بلکه همه انسانها به انسانیت و به همه خوبیها است. نوروز همان «بهشت در قلبهای پاک» مسیح است، همان «شورش بر ابتذال ِ حال» رومن رولان است، همان «احساس شادابی و آرامش بازگشته پس از زمانی بس دراز ِ »آندره سوارس است، همان خدای شکسپیر است که مقاصد خام و ناتراشیدهی ما را شکل میدهد، همان ایثار و عشقی است که تولستوی آزادهترین و شادمانهترین حالت انسان و بزرگترین خوشبختی او میداند، همان «در عمل همنوعانت را دوست بدار و تمام شکوه و شایستگی انسان در احسان نهفته است» داستایوفسکی است. جادوی نوروز ِ مرموز که ایرانیان ِ به ظاهر دارای حافظه کوتاهمدت از گذشتهای طولانی به قدمت تاریخی نامعلوم، با جان، روح و مغز خود برای بشریت و انسانهای همه اعصار در امنترین جای قلب و عقل پاس داشتهاند افق مطلقی است که به بشر تاریخ تعالی میبخشد.
نوروز برای ما همان منزلی است که به یاد میآوریم چه کسی هستیم، هویت و جسم مادی همه ما است. نوروز الهه، معبد و نماد زیبایی، خرد، توازن، همدلی، آراستگی، صبر، خانواده، عشق، ایثار و شجاعت نهتنها ایرانیان بلکه همه انسانها است و آنقدر تحسین برانگیز و ارزشمند است که ارزش جنگیدن و از برایش از جان گذاشتن هم دارد.
ما به محضر نوروز میرویم برای تحول، برای آرامشدن، برای دوباره خود شدن، برای التیام زخمهای خود، برای بازیابی چشماندازهای انسانی خود، برای سروسامان دادن دوباره به رویاها و آرزوهایمان، برای مهربانی، برای مدارا، برای مهر، برای فراموشی شکستها، برای جشنها، پیروزیها، برای برنامهریزی، برای پیشرفت برای بهتر شدن برای حول حالنا الی احسن الحال.
در شماره اخیر نشریه گفتگوی اجتماعی همراه با جمعی از اندیشمندان و فرهیختگان ایراندوست سفری رفتهایم به محضر جادوی نوروز. در این راستا نوروز «به عنوان یک آیین که میتواند آرمانهای توسعه را محقق کند»، به عنوان «یک بنیان زنده نگهداشتن فرهنگ ایرانی»، به عنوان «یک ظرفیت تمدنساز، هویتآفرین و امیدبخش» [1] و «یک ظرفیت و پیوند عمیق در میان کشورهای منطقه و بعضاً فرامنطقه»[2] مورد بررسی قرار گرفتهاست. همچنین در خصوص تولید و تکثیر عید و توجه به این نکته که عید ورود به فرآیندی است که باعث میشود آنتروپیهای درونی و بیرونی ما کاهش یابد تا سرانجام به لحظهها و روزها و ماهها و سالهای حقیقی برسیم تامل شدهاست.[3] از سوی دیگر به این موضوع پرداختهشد که ایران سرزمین بیقراری است و راز زیستن و تمدنسازی در این «سره زمین» بیقرار و «گزیده»، «معتدل»، و «با سلامت» تدبیر مفصلی ایرانیان است که ایرانیان مفصل زمین و آسمان اسلام شدهاند.[4] کارکرد وفاقساز نوروز که بهدلیل باورها و رفتارهای آیینی در سنتهای نوروزی در گوشه و کنار سرزمینهای پهناور حوزه نوروز مهرآفرین و آشتیسازند[5] نیز در مباحث مرتبط با نوروز در این شماره بررسی شد. البته در کنار همه این موارد به این موضوع هم توجه شد که با اینکه نوروز عامل تولید و تداوم جامعه جهت مقابله با بحرانها، محور گفتگوی مشترک ایرانیان و به مثابه توسعه میتواند مد نظر باشد، اکنون در فضایی نیستیم که چنین نگاهی در افق نظام حکمرانی ایران ببینیم[6] و بیان شد که استفاده از ظرفیتهای تمدنی، هویتآفرین و امیدبخش مثل نوروز، لوازمی در ساحت اندیشه دارد و لوازمی نیز در ساحت اراده معطوف به برنامهریزیهای عالمانه برای حرکت به سمت توسعه نیاز دارد. نوروز بهشرط استفاده از ظرفیت دانایی قوه عاقله میتواند یک ظرفیت قابلاعتنا برای مواجه شدن با چالشهای مهمی باشد که ایران امروز با آن مواجه است؛ چالشها، ناهنجاریها و بیهنجاریها که اگر به موقع به فریادش رسیدهنشود، مرحله بعدی فروپاشی است. این فروپاشی میتواند اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی و … باشد.[7] نهایت آنکه نوروز صاحبخانۀ وجود ما است و ما صاحب او نیستیم، ما باید به محضر نوروز برویم[8] نوروزی که ما نیاز داریم با آن تجربههای معرفتی پراکنده را در گفتوشنودی جمعی سامان دهیم، نوروزی که چونان نظریهای است که مردم ایران طی هزاران سال ساختهاند و الگوی دیگری واقعبینانهتر و فراگیرتر از نوروز برای توسعه ایران قابل تصور نیست.
[1] نعمت الله فاضلی
[2]غلامرضا ظریفیان
[3]محسن رنانی
[4]سید محمد بهشتی
[5]رضا صالحی امیری
[6]نعمت الله فاضلی
[7]فرشاد مومنی
[8] سید محمد بهشتی