جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جامعۀ ما گرفتار ناتوانی در گفت‌وگو است. احیای آن “نیروی حد وسط” یا “میان‌دار” یک ضرورت برای امروز ایران هست.

هادی خانیکی

هادی خانیکی در مصاحبه‌ای که در شماره اخیر نشریه گفتگوی اجتماعی منتشر شده است، گفت: بین دورۀ مشروطه و دورۀ پیش‌آمدنِ قدرت رضاشاه دو معضل اصلی جامعه ایرانی یکی پُردامنگی قدرت سیاسی و دیگری، ناتوانی و ضعف نهادهای مدنی است که توسط دو عامل دیگر تشدید می‌شود: یکی فرهنگ مشارکت‌ستیز نخبگان و دیگری یعنی فقدان یا ضعف مکانیزم‌های حل اختلاف.

استاد دانشگاه علامه در ادامه این گفتگو می‌گوید: فرهنگ نخبگان اعم از نخبگان سیاسی، نخبگان فرهنگی و نخبگان اقتصادی در ایران به‌دلیل اینکه مبتنی بر نهاد نبوده است، فرهنگ فردگرا، مشارکت‌ستیز و رقابت‌گریز است. از طرف دیگر، در هر جامعه‌ای به‌ویژه در جامعۀ مدرن نیازمند وجود نهادهای حل اختلاف هستیم. نهادهای حل اختلاف در جوامع سنتی ریش‌سفیدان، بزرگان فامیل یا رؤسای قبایل و امثال اینها و به‌طور کلی عُرف بوده است. در جامعۀ جدید قانون و نهادهای قانونی جای اینها را گرفته است. در جامعۀ فعلی ما هم عُرف، یعنی نهادهای سنتی یا آن میانداران سنتی که شما گفتید، ضعیف شده است و هم میانداران جدیدی که نهادها هستند تضعیف شدند، یعنی به قدرت نرسیدند و در نتیجه مؤثر نبودند. قانون ضعیف‌ترین مؤلفه‌ای است که در جامعۀ ما مرتباً در معرض دست‌اندازی قرار می‌گیرد.

خانیکی با تاکید بر اینکه جامعۀ ما گرفتار ناتوانی در گفت‌وگو است اظهار می‌دارد: طبیعتاً نتیجۀ سیاسی ناتوانی در گفت‌وگو در کنار جامعۀ مدنی ضعیف، شکل‌نگرفتن رقابت‌ها و مشارکت‌های قانونمند سیاسی خواهد بود. وقتی‌که مشارکت و رقابت سیاسی قانونمند نباشد، طبیعتاً از درون آن ستیز و منازعه برمی‌خیزد.

وی در ادامه توضیح می‌دهد: وقتی جامعه در شرایط غلبۀ ستیزهای سیاسی بر آن قرار دارد که این ستیزها طبیعتاً حوزه‌های فرهنگ، اقتصاد و اجتماع را در برمی‌گیرند، ماحصل آن این خواهد شد که جامعه به‌سمت قطبی‌شدن یا پولاریزاسیون (polarization) می‌رود؛ همان خطری که در توسعۀ نامتوازن به‌عنوان یکی از اَشکال توسعه‌نیافتگی یا اولین شکل توسعه‌نیافتگی مطرح می‌شود. جامعۀ قطبی‌شده جامعه‌ای است که طبیعتاً مستعد و مساعد توسعه هم نیست. انرژی‌ها صرف فرسایش همدیگر می‌شود. حتی آن حوزه‌های غیرسیاسی با متر و معیارهای سیاسی سنجیده می‌شود و به عبارت دیگر، حذف نیروها یا شخصیت‌های میاندار یا واسط و نهادهای واسط این فرایند توسعه‌نیافتگی را تشدید می‌کند

خانیکی در تبیین تضعیف نهادهای گفتگو توضیح می‌دهد: وقتی نهادهای گفت‌وگویی که اساساً با محوریت انتخابات و مشارکت برابر و با محوریت حضور همۀ گرایش‌ها، اقوام و مذاهب شکل می‌گیرند، تضعیف می‌شود، طبیعتاً آن به‌اصطلاح انقطاع یا پولاریزاسیون سیاسی هم بیشتر شکل می‌گیرد. در نتیجه می‌بینیم که یک امر اجتماعی، یک امر اقتصادی و یک امر فرهنگی هم وقتی‌که به حوزۀ سیاست می‌رسد، بر سرش یک صف‌آرایی شکل می‌گیرد و آن صف‌آرایی منازعه‌آمیز است و صف‌آرایی منازعه‌آمیز، یعنی تنزل‌دادن سرمایۀ اجتماعی.

خانیکی سپس با تمرکز بر این نکته که جامعه نیازمند افراد و نهادهای میانجی است می‌گوید: راه‌حل برای جامعه‌ای که مسائلش مزمن، پیچیده و تاریخ‌مند شده است این است که بتواند اول مشارکت همۀ نخبگان و بعد ذی‌نفعان را در آن مسئله جلب کند. خودش به‌تنهایی نمی‌تواند منجی باشد. اصلاً منجی برای شرایط پیچیده و سخت نیست؛ بلکه آنچه برای شرایط سخت و پیچیده کارساز است، جلب مشارکت همۀ دلسوزان و کنش‌گرانی است که دغدغۀ ایران را دارند.

وی می‌افزاید: اگر بگویید که چطور می‌توانیم به این شرایط برسیم، به نظر من، زمانی این شرایط محقق می‌شود که بر سر اینکه مسئلۀ بنیادین و محوری امروز ایران چیست، اشتراک نظر پیدا کنیم. تا این اشتراک نظر را نداشته باشیم، طبیعتاً طرفینی که می‌توانند به ما کمک کنند را نمی‌توانیم به میدان بیاوریم. آن زمان ما با همین مسئله‌ای روبه‌رو خواهیم بود که امروز با آن روبه‌رو هستیم. هر چه مسئلۀ ما پیچیده‌تر و پُردامنه‌تر شده است، مشارکت‌کنندگان در حل آن مسئله و پرداختن به آن مسئله کمتر و دایره محدودتر شدند. درواقع، احیای آن نیروی حد وسط یا میدان‌دار یک ضرورت برای امروز ایران هست. این فراتر از سیاست است که بگوییم معنی‌اش این است که اصلاح‌طلبان را به قدرت برگردانیم و بین اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان توافق شود. . اتفاقا معنای حرف من این است که آن نیروی وسط در اقتصاد، فرهنگ، علم و اجتماع هستند. احیای این جریان وسط یا تفکر وسط و بینش و نگرش وسط و ساختارها و رفتارهای وسط هم می‌تواند شکاف بین نخبگان و جامعه و دولت و اجتماع را کم کند و این به‌نفع همه است. منظورم از میانه این نیست که در میانۀ حق و باطل قرار می‌گیرند، بلکه منظورم این است که واقعیت‌ها را درک می‌کنند و می‌توانند آرمان‌های حق را در چنین شرایطی پیش ببرند. حذف نیروهای میاندار به‌معنای از بین بردن تعادل میان بخش‌ها و تعادل در سطح کلان و تعادل بین افراد است. در چنین شرایطی که اینها حذف می‌شوند، مسائل ریز و درشت کشور حل‌نشدنی به نظر می‌رسد و انباشته می‌شود. می‌خواهد برجام، کرونا، آب یا زلزله باشد، می‌خواهد بی‌قراری‌های اجتماعی باشد و یا می‌خواهد اختلافات سیاسی یا بحران مناسبات منطقه‌ای یا جهانی باشد. همۀ اینها نهایتاً کشور را در معرض آسیب قرار می‌دهند. این موضوع توسط این میانه‌ها با تمام ویژگی‌هایی که دارند که مهم‌ترینش این است که اهل گفت‌وگو و مدارا هستند. لازم بذکر است متن کامل این گفتگو در ماهنامه گفتگوی اجتماعی منتشر شده است.

اشتراک گذاری مطلب: