روزنامه ایران در صفحه نخست خود به موضوع پتروشیمی میانکاله پرداخت و از قول رئیس سازمان محیط زیست، گفت؛ پروژه پتروشیمی میانکاله برای همیشه تعطیل شد. این روزنامه در ادامه به بررسی روند تخلفات این پروژه اشاره کرد؛
ماجرای پتروشیمی میانکاله از کلنگزنی اسفند ماه 1400 شروع شد. پروژه مجوز محیط زیست نداشت و این سؤال آغاز پرسشهای زیادی درباره یک واگذاری عجیب در اراضی حسینآباد بود. براساس قانون واگذاری زمین پیش از صدور مجوز زیستمحیطی تخلف قانونی است. پیگیریهای روزنامه ایران نشان داد چند نماینده از معاونان وقت سازمان حفاظت محیط زیست در سال 1400 مجوز سیاسی گرفته بودند. مجوزی سیاسی که ابتدای تخلفهای زیادی بود. همین مجوز باعث شده تا سازمان منابع طبیعی، سازمان محیط زیست، سازمان امور اراضی، کمیسیون ماده 21 واستانداری مازندران با موافقت مشروط، اراضی ملی را به پیمانکار واگذار کنند. کارشناسان آشنا با امور اراضی همان روزها اعلام کردند در قانون چیزی به اسم «موافقت مشروط» وجود ندارد اما این تنها تخلف انجام گرفته در این واگذاری نبود. اراضی واگذار شده دارای پروانه چرا بودند و براساس قوانین حتی با جبران خسارت 70 خانوار دامدار صاحب پروانه چرا در منطقه هم، قانون اجازه واگذاری چنین اراضی را نمیدهد اما این قانون هم نادیده گرفته شد. موضوع دیگری هم وجود دارد که بارها از سوی روزنامه ایران مطرح شده است. براساس اسناد و مدارک موجود نیاز مکانی این صنعت با تمام تأسیسات آن 55 هکتار است و معلوم نیست چرا سازمان امور اراضی و سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور با واگذاری 35 هکتار بیشتر از نیاز واقعی پیمانکار موافقت کردهاند؟
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود، تلاش کرد توصیفی امیدوارانه از وضعیت اقتصادی کشور ارائه دهد و این موفقیتها را محصول عدم وابستگی به قدرتهای خارجی بداند؛
یک سؤال؛ آیا این روند(احیای کارخانههای تعطیلشده و افزایش واحدهای تولیدی) به دلیل احیای برجام رخ داده است؟! پاسخ منفی است، چرا که در دولت سیزدهم نه تنها برجام احیا نشده بلکه از اولویت نخست در دولت و دستگاه دیپلماسی نیز خارج شده و به واسطه آزادشدن ظرفیتهای بزرگ در دولت و محدود نشدن در حصار برجام، شاهد پیشرفتهای بزرگ در حوزههای مختلف و از جمله احیای کارخانهها و واحدهای تولیدی هستیم. در شرایط فعلی «هم چرخ سانتریفیوژها میچرخد و هم چرخ کارخانهها»؛ این در حالی است که متاسفانه در حدفاصل سالهای 92 تا 1400 این حرکت بسیار کند شده بود و در مقاطعی نیز تقریبا به صورت کامل متوقف شد.
یک سؤال دیگر؛ آیا روند احیای کارخانههای بزرگ و به حرکت درآمدن چرخ کارگاههای تولیدی در اقصی نقاط کشور در دولت سیزدهم بهدلیل پیوستن ایران به FATF و خارج شدن ایران از لیست به اصطلاح سیاه این سازمان بین دولتی به وقوع پیوست؟! باز هم پاسخ منفی است. در دولت سیزدهم ایران به هیچ عنوان به FATF نپیوست؛ بلکه باز هم با کنار گذاشتن این مسئله و خارج کردن آن از اولویت دولت، بر ظرفیتهای عظیم داخلی متمرکز شد. این رویکرد در کنار بهکارگیری دیپلماسی مقتدرانه و فعال، نتایج بسیار خوبی در پی داشته است.
روزنامه اطلاعات در یادداشت روز خود به موضوع بازنشستگان تأمین اجتماعی و اختلافات میان مجلس و دولت بر سر افزایش مستمری آنان پرداخت؛
واقعیت این است که بازنشستههای کارگری و نیز سایر بازنشستگان اعم از لشکری و کشوری نیز مثل سایر اقشار حقوق بگیر آرزویشان این است که حتی هیچ افزایش حقوقی نداشته باشند به شرط آنکه دولت بتواند غول تورم را مهار کند و قیمتها را ثابت نگه دارد اما وقتی قدرت خرید این قشر که اکثریت قریب به اتفاق آنان را میتوان از جمله اقشار آسیبپذیر جامعه نامید پیوسته در حال کاهش است و سفره آنان هر روز کوچکتر از قبل میشود در دورانی که اتفاقاً بیش از هر وقت و هنگام دیگری نیازمند حمایت هستند با اتخاذ چنین تصمیماتی گرفتاری بیشتری پیدا نکنند و جدای اندوه پیری و بیماری و ضعف جسمانی داشتن خانوادهای که حال با فرزندان ازدواج کرده و عروس و داماد و نوه، گستردهتر هم شده، خجلت فقر و نداری را هم تجربه کنند. مستمریبگیران تأمین اجتماعی و نیز خدمات گیرندگان این سازمان اگر حرف ناحساب میزنند دولت میتواند پاسخ بگوید. حرف آنان این است که پول خودمان را به ما بدهید. میگویند اگر شما میخواهید سطح پوشش بیمهای را برای ایجاد محبوبیت و یا به دلیل خدمت به مردم بالا ببرید که البته کاملا حق مردم است و کار خوبی هم هست ـ چرا تکالیف آنرا بر این سازمان تحمیل میکنید؟ و اگر این وظیفه را به دوش سازمان میگذارید هزینههای آنرا به درستی تقبل کنید و وعده سرخرمن ندهید و اگر پارلمان محترم تکالیفی بر این سازمان مینهد از منابع دولتی آنرا تامین کند. حرف آنان این است که چرا درباره استفاده از منابع خود مسلوبالاختیار است؟ کدامیک از این خواستهها و مطالبات نابجاست؟ میگویند چرا نباید در دوران بازنشستگی از خدمات درمانی و بیمهای مناسب برخوردار نباشیم؟ چطور در تشکیلات اجرایی دولت محترم و از منابع بودجه که بیتالمال همه مردم است برخی بازنشستگان در برخی دستگاهها و شرکتها و سازمانها از بهترین خدمات درمانی، بهترین حقوق بازنشستگی و بیشترین و بهترین سنوات پایان خدمت برخوردارند اما در سازمانی که با پول خودش ارتزاق میکند باید شاهد چنین وضعیتی باشند؟ این تبعیض ناروا نیست؟
عباس عبدی، در یادداشت نخست روزنامه اعتماد، از منظری متفاوت به تصاویر تلسکوپ جیمز وب و ویروس کرونا نگریست و تلاش کرد که با استفاده از این دو سوژه، تأثیرات کوتاهمدت و بلندمدت پدیدههای گوناگون را تشریح کند؛
اگر اينچنين به مساله نگاه كنيم به نظر ميرسد كه هم كرونا و هم يافتههاي جيمز وب اثرات قابل توجهي در ساختارهاي فكري و ارزشي و احتمالا مديريتهاي امور بر جاي بگذارد. زيرا مساله علم و گسترش آن است كه قطعا جامعه و افراد را تحتتاثير خود قرار خواهد داد. البته اين بدان معنا نيست كه اين اثرات همواره و بر همه افراد و جوامع يكسان و مشابه است. در مورد كرونا هم همين بود كه برخي ولو نه زياد را به سوي شبهعلم سوق داد و اعتقاد بسياري ديگر را به علم بيشتر كرد. در مورد اثرات اين دو پديده بر الهيات و رويكردهاي ديني و نيز تعريف از زندگي و نگاه به سرنوشت بشر، نيز بايد حساس بود.
روزنامه شرق در سرمقاله خود به قلم مهدی زارع، به موضوع سیلاب در ایران پرداخت. نویسنده با یادآوری چند نمونه از سیلهای چند دهه اخیر، نتیجه میگیرد که ما درسی از سیلهای گذشته نگرفتهایم و همچنان با تکرار اشتباهات قبلی، شاهد تلفات جانی و مالی بالایی هستیم؛
در سیوپنجمین سالروز سیلاب 4 مرداد 1366 گلابدره-تجریش که با حدود 300 کشته دومین سیل مخرب تاریخ کشور از نظر تلفات است، مرور وضع ریسک سیلاب در ایران ضروری است. در یکشنبه 4 مرداد ۱۳۶۶ بر اثر بارش شدید باران و جاریشدن سیلاب در درههای دربند و گلابدره، سیل مهیبی در شمال تهران جاری شد. شکستهشدن بندی که در بالادست گلابدره زده شده بود، مزید بر علت شد و ناگهان حجم عظیمی از آب، واریزه، بلوکهای سنگی و گلولای روانه میدان تجریش و خیابان شریعتی و مناطق اطراف شد. در مدت ۱۰۷ دقیقه، ۲۸ میلیمتر باران بارید و سیل، حجم گستردهای از واریزه، در درههای دربند و گلابدره جاری کرد؛ به نحوی که کل محدوده بازار تجریش و تکیه تاریخی آن از گلولای پر شد. آقای میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، بعدازظهر روز حادثه و ساعاتی پس از جاری شدن سیل در یک بازدید هوایی، از عملیات امدادرسانی به مناطق سیلزده دیدن کرد. مهندس موسوی در پایان این بازدید، دستورات لازم برای کاهش ضایعات وارده و جلوگیری از پیشرفت خسارت سیلاب و تداوم عملیات امدادرسانی و پیشبینیهای لازم از سوی نیروهای امداد را صادر کرد. نخستوزیر در این زمینه گفت: «تا اطلاع ثانوی کمک به هموطنان سیلزده در اولویت خواهد بود و ستاد پیگیری نیازهای سیلزدگان مستقر در نخستوزیری مستقیما عملیات امدادرسانی به سیلزدگان را تعقیب خواهد کرد». مرحوم محمدنبی حبیبی، شهردار وقت تهران نیز در یک پیام رادیویی با توجه به احتمال سرایت جریان آب به نقاط جنوبی شهر، از اهالی مناطق شمالی، شرقی و جنوبی تهران که در مجاورت کانالهای آب بلوار ابوذر، باروتکوبی شهرری، شهرک مدرس و راهآهن سکنی گزیدهاند، خواست منازل خود را به صورت موقت تخلیه کنند.
روزنامه جوان در سرمقاله خود به قلم رسول سنائیراد، به بهانه سالروز عملیات پیروزمندانه مرصاد، به بررسی تاریخچه سازمان منافقین و عوامل انحراف این سازمان از مشی رهبران اولیه و مؤسسان آن پرداخت؛
مروری بر تاریخ سازمان نفاق، عوامل زیر را در انحراف و انحطاط آن در معرض گمانهزنی قرار میدهد:
۱- ضربه امنیتی شدید ساواک به سازمان و از دور خارج کردن سران اولیه و نیروهای مذهبی با بهکارگیری ماشین کشتار و سرکوب خشن.
۲-نفوذ ساواک با فریب یا استخدام عناصر سازمانی سستاراده و دستگیر شده و زندانی و بردن خط انحراف به پیکره سازمان برای هموار ساختن مسیر برخورد خشن و بیاعتبارسازی آن در جامعه مذهبی.
۳- اشراف و سلطه سرویسهای غربی بر سازمان با همکاری ساواک و برخی عناصر نفوذی و تبدیل آن به شبکهای امنیتی برای سرویسهای غربی با تابلوی انحرافی گرایش به مارکسیسم.
سرنوشت گروهک نفاق پس از انقلاب که از تظاهر به همراهی با انقلاب به رویارویی و مبارزه مسلحانه کشیده شد و سپس با ناکامی در مبارزه مسلحانه و جنایتهای تروریستی به دریوزگی و آوارگی در کشورهای غربی و همکاری با صدام انجامید و بعدها به صورت کامل در اختیار سرویسهای کشورهای غربی قرار گرفته و به شبکه مزدور برای جنگ امنیتی، سایبری و اوباشگری تبدیل شد، گویای تأثیرپذیری سازمان از هر سه شکل گمانههای آورده در بالا حکایت دارد.
آن دسته از عناصر گروهک نفاق که از عملیاتهای ایذائی به نفع صدام در زمان جنگ و تهاجم پرخطر پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ در رفتند، پس از سالها رنج انزوا و غربت در پادگان اشرف، با کمک امریکا و متحدان غربی آن به کشور آلبانی منتقل و در چند اردوگاه، برای تداوم جنایت و خیانت علیه نظام و کشور اسلامی آموزش دیده و مجهز شدهاند که عمدتاً عرصه سایبری بوده است. این سازمان که روزگاری تفنگچی و ستون پنجم ارتش متجاوز بعثی بود، امروز به عناصر مزدور در عرصه جنگ سایبری، اطلاعاتی و امنیتی تبدیل شده و ادامه حیات ننگین آن به کمکهای سرویسهای چند کشور اروپایی، امریکا و عربستان سعودی گره خورده است.
عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه همشهری به موضوع گشت ارشاد پرداخت. او موضوع حجاب را فراتر از «۲ تار مو» دانست و آن را در کنار دین و مذهب و جغرافیا، رکن دیگری از هویت ایرانی قلمداد کرد و سپس راهکارهای خود برای حل این مسئله را اینگونه تشریح کرد؛
اما باید چه کرد؟
1-هنر از اساسیترین روشهای حل مسئله حجاب است. آنچه با هنر آمیخته شود، ماندگار میشود. هنر فاخر الگوبخش و جذاب است. این حجاب تقریبا در سیما و سینمای ما غریب است. هنر الگوبخش، اصل اساسی است.
2-آموزش و پرورش رکن تربیتی کشور ماست. اگر معلمانی همتراز با فرهنگ ایرانی-اسلامی سکاندار تربیت باشند، اثر شخص معلم بینظیر است. محیط مدرسه و دانشگاه، محتوا، ضوابط و تشکل همه 10درصد و معلم و استاد 90درصد تأثیرگذاری تربیتی دارند. جمهوری اسلامی هنوز منزلتی که بهترین و مؤمنترین جوانان این کشور به آموزش و پرورش سرازیر شوند، ایجاد نکرده است. معلم میتواند جامعه را سالم یا فاسد کند.
3- NGOهای مسلمان میتوانند جایگزین روشهای قهری شوند. اینهمه NGO در کشور باید بهکار گرفته شود. مردم خود مسئله حجاب را بهروش عاطفی در محله، محیط کار و... حل کنند.
4-تولیدات البسه بسیار مهم است. واقعیت این است که بازار لباس زنانه ما برای متدینین نیست. ممکن است گفته شود که تقاضا این است، پس تولیدکننده بهسمت این نوع پوشش میرود. واقعیت اما این نیست که جوان مدلی را در ذهن دارد و در بازار بهدنبال آن میگردد و میخرد بلکه «تقاضاسازی» در ویترین مغازه اتفاق میافتد.
خیلیها بهدنبال مد میگردند نه اینکه مد ذهنی خود را به بازار خرید ببرند. آیا اصناف ما صرفا درآمد برایشان مسئله است و هویت و سالمسازی جامعه فرع آن است؟
5-گفتوگو بخش فراموششده مسئله حجاب در جامعه ماست. تقریبا نه در کرسی آزاداندیشی و نه در سیمای ما مشهود نیست.
مبتذلپوشان هیچ دلیل منطقی و قابل ارائه ندارند. حرف اول و آخر آنان درباره چرایی پوشش و رفتار خود این است که «به شما ربطی ندارد. دوست دارم!»
روزنامه دنیای اقتصاد به قلم کامران ندری، سرمقاله خود را به تغییرات نرخ بهره بانکی اختصاص داد. نویسنده ضمن بررسی دلایل این تغییر، به تأثیرات آن بر اقتصاد کشور نیز پرداخت؛
افزایش نرخ بهره بین بانکی به دو علت میتواند اتفاق بیفتد: افزایش تقاضای بانکها برای ذخایر بانکی و کاهش عرضه ذخایر جدید از سوی بانکمرکزی. نکته حائز اهمیت در این بحث این است که ذخایر بانکها نزد بانک مرکزی، بخش مهمی از پایه پولی است. بنابراین، افزایش میزان تزریق ذخایر جدید، در نتیجه سیاست انبساطی بانک مرکزی، موجب رشد پایه پولی و کاهش میزان تزریق ذخایر موجب کاهش نرخ رشد پایه پولی خواهد شد.
افزایش نرخ بهره بین بانکی در ماههای اخیر، تحتتاثیر هر دو عامل بوده است. به بیان دیگر، افزایش نرخ بهره بین بانکی، هم تحتتاثیر افزایش تقاضای بانکها برای ذخایر بانکی نزد بانک مرکزی و هم تحتتاثیر سیاست نسبتا انقباضی بانکمرکزی در دوره جدید بوده است. در خصوص افزایش تقاضای بانکها برای ذخایر باید گفت که این امر در چرخه طبیعی و فصلی فعالیتهای اقتصادی در ایران ریشه دارد.