پنجشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۵۲
Share/Save/Bookmark
 
میخ دیگری بر تابوت ناشران و مترجمان؛ پخته‌خواری

گفت‌وگو با مریم مفتاحی

«پخته خواری» به معنای سرقت ترجمه‌ی اثری شناخته شده و پر فروش توسط ناشرانی کاغذی و بی‌کارنامه است
مریم مفتاحی فارغ‌التحصیل مترجمی زبان انگلیسی و زبان شناسی در مقطع کارشناسی ارشد است و در این سال‌ها نویسندگان بسیاری، از جمله جوجو مویز را به ادبیات ایران معرفی کرده ‌است

بحران اقتصادی و تورم، بازار کتاب و نشر را نیز از رونق انداخته و تیراژ کتاب‌ها مدام کم و کمتر می‌شود. تیراژ متعارف کتاب از حدود پنج‌هزار در دو دهه پیش به حدود پانصد نسخه و حتی کمتر از آن در شرایط حاضر رسیده است.
حال در چنین شرایطی، نویسندگان و مترجمان حرفه‌ای علاوه بر مواجهه با این بحران عمومی، با پدیده‌ی نحس دیگری نیز مواجه‌اند که به «پخته‌خواری» معروف شده.
«پخته خواری» به معنای سرقت ترجمه‌ی اثری شناخته شده و پر فروش توسط ناشرانی کاغذی و بی‌کارنامه است. به‌گونه‌ای که مترجم، یک صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند یک یا چند نشر، ترجمه‌ی او را با اندکی تغییر به نام خود منتشر و روانه‌ی بازار کرده‌اند.
‎در این باره با خانم مریم مفتاحی به گفت‌وگو نشستیم. او یکی از مترجم شناخته‌شده‌‌ای است که قربانی این پدیده شوم شده‌اند. مریم مفتاحی فارغ‌التحصیل مترجمی زبان انگلیسی و زبان شناسی  در مقطع کارشناسی ارشد است و در این سال‌ها نویسندگان بسیاری، از جمله جوجو مویز را به ادبیات ایران معرفی کرده ‌است.

 خانم مفتاحی شما نخستین کسی بودید که سراغ این نویسنده رفتید و تاکنون هفت کتاب از مویز با ترجمه شما منتشر شده. چطور این نویسنده را برای ترجمه انتخاب کردید؟
  • می‌دانیم انتخاب کتاب برای ترجمه یکی از سخت‌ترین مراحل کار است. مترجم باید وقت زیادی را صرف آن کند، مدام در ادبیات جهان بگردد و رمانهای متعددی بخواند و بررسی کند تا در نهایت تصمیم به ترجمه‌ی اثری بگیرد. ناشران حرفه‌ای نیز تلاش زیادی در این زمینه می‌کنند و حتی برای این کار تیم دارند. جوجو‌ مویز نویسنده‌ای بود که نشر آموت به من معرفی کرد. من بعد از تحقیق و بررسی آثار این نویسنده تصمیم گرفتم رمان من پیش از تو را که نشر آموت روی آن تکیه داشت ترجمه کنم. وقتی رمان را
    اوایل این پدیده در حد قاچاق کتاب مطرح بود. بعدا این قاچاقچیان دیدند بهتر است راه اعتراض قانونی را بر ناشر و مترجم اصلی کتاب ببندند. پس از طریق نشری دارای مجوز رسمی و با تغییر اندکی در ترجمه، آن را به نام خود و مترجمی که معمولا وجود خارجی ندارد، منتشر کردند
    خواندم و بررسی‌های لازم را انجام دادم، حس کردم این نویسنده را باید به ایرانی‌ها معرفی کنم، که خوشبختانه انتخاب و تصمیم درستی بود و رمان‌های جوجو مویز توانستند جایگاه ویژه‌ای میان کتابخوانان ایرانی پیدا کنند. زمانی که من برای اولین بار این نویسنده را معرفی کردم، ایرانی‌های شناخت خاصی از این نویسنده شهیر انگلیسی نداشتند. جوجو مویز با رمان من پیش از تو در ایران محبوبیت پیدا کرد، قاعدتا موفقیت رمان اول او موجب شد تصمیم به ترجمه دیگر آثار وی بگیرم. این نویسنده طی سال‌ها حدود پانزده رمان نوشته است که من به دلایلی فقط هفت رمان از ایشان را ترجمه کرده‌ام. مخاطب ایرانی آثار جوجو مویز پیگیر بود و من به درخواست و سفارش خوانندگانش  رمان‌های بیشتری را از ایشان ترجمه کردم.
در چاپ چندم کتابتان متوجه شدید که ناشران کپی‌کار سراغ «پخته‌‌خواری» کتاب شما رفتند؟
  • راستش دقیق به خاطر نمی‌آورم، ولی فکر کنم بعد از چاپ ششم یا هفتم بود که قاچاقچیان کتاب به سراغ ترجمه‌های من رفتند. مشخصا با رمان «من پیش از تو» شروع شد. اوایل این پدیده در حد قاچاق کتاب مطرح بود. به این شکل که عده‌ای قاچاقچی کتاب، رمان من پیش از تو را با ترجمه من که در نشر آموت منتشر شده، عینا در چاپخانه چاپ می‌کردند و می‌فروختند. بعدا این قاچاقچیان دیدند بهتر است راه اعتراض قانونی را بر ناشر و مترجم اصلی کتاب ببندند. پس از طریق نشری دارای مجوز رسمی و با تغییر اندکی در ترجمه، آن را به نام خود و مترجمی که معمولا وجود خارجی ندارد، منتشر کردند.
چنانچه که در سایر ترجمه‌های کپی شده هم میۤ‌بینیم، حتی طرح جلد هم دقیقا طرح جلد نشر آموت بود و فقط اسم مترجم روی جلد تغییر کرده بود. به عبارتی مخاطب کتاب «من پیش از تو» را دقیقا با همین فرمت در خاطر دارد. در این مورد به خصوص آیا نشر می‌توانند از مراجع قانونی این دست کپی‌کاری‌ها را پیگیری کند؟
  • شکایت از این ناشران پخته‌خوار و کپی‌کار پروسه‌ای بس طولانی و سخت است و ناشران اصلی آثار معمولا در نیمه‌ی راه متوقف می‌شوند. علیرغم اینکه مثل روز روشن است از روی ترجمه مترجم اصلی کپی شده است، راه‌های قانونی اعتراض به بن‌بست می‌رسد. به عقیده من فقط وزارت ارشاد است که می‌تواند خلأهای قانونی را پر کند و با این ناشران کپی‌کار برخورد کند. تا اراده‌ای از طرف وزارت ارشاد نباشد، این ناشرنماها به کار خود ادامه می‌دهند و روز به روز ضربه‌های بیشتری بر پیکر نحیف کتابخوانی و دنیای ترجمه وارد می‌کنند. چون اینجا فقط حقوق مادی و معنوی من مترجم یا ناشر مطرح نیست، بلکه فرهنگ و ترجمه ادبی مطرح است که دارد لطمات جبران‌ناپذیری بر آن وارد می‌شود. دود این معضل فرهنگی فقط به چشم مترجم و ناشر آن آثار نمی‌رود، در نهایت فرهنگ ترجمه است که آسیب می‌بیند. این مسئله یک معضل ملی در ادب و فرهنگ ماست.
از افراد بسیاری می‌شنویم که مثلا با فلان اثر معروف ارتباط برقرار نکردند. با کنکاش بیشتر، متوجه شدیم که آنها نه اثر اصلی، که ترجمه‌ی
شکایت از این ناشران پخته‌خوار و کپی‌کار پروسه‌ای بس طولانی و سخت است و ناشران اصلی آثار معمولا در نیمه‌ی راه متوقف می‌شوند. علیرغم اینکه مثل روز روشن است از روی ترجمه مترجم اصلی کپی شده است، راه‌های قانونی اعتراض به بن‌بست می‌رسد
بهم ریخته‌ی یک نشر بی‌نام و نشان را خوانده‌اند. فکر می‌کنید این کپی‌کاری‌ها در فراری دادن کتاب‌خوانان سهم دارند؟
  • صددرصد همینطور است. خواننده بی‌خبر که نمی‌داند دارد ترجمه‌ای را می‌خواند که از روی ترجمه‌ای اصیلش کپی شده است و ناشرنما برای اینکه راه قانونی اعتراض ناشر اصلی را ببندد، جملات و کلمات کتاب را جابه‌جا کرده است تا ترجمه‌ی جدیدی به نظر بیاید، وقتی کتاب را می‌خواند و چیزی نمی‌فهمد یا لذت لازم را نمی‌برد، دیگر سراغ هیچ کتابی نمی‌رود. گاهی به درک و فهم خودش شک می‌کند، گاهی کتاب را چیز بیخودی می‌بیند که جذبش نکرده است، کلا از کتابخوانی زده می‌شود، اینجاست که ما با معضل فرهنگی بزرگی مواجه می‌شویم.
به نظر شما این نشرها چطور می‌توانند کتاب ارزان تولید کنند؟ و اصلا چطور در همه‌جا کتاب‌هایشان موجود است؟  فقط در آنلاین‌شاپ‌ها و مترو‌ها حضور دارند یا وارد سیستم پخش کتاب هم شده‌اند و کتابهایشان به کتاب‌فروشی‌ها هم رسیده است؟
  • ببینید این ناشرنماها هیچ هزینه‌ای بابت دستمزد مترجم، ویراستار، طرح جلد و غیره ندارند، آنها از بی‌کیفیت‌ترین کاغذ استفاده می‌کنند و چاپ کتاب را با حداقل هزینه انجام می‌هند، برای همین شیرازه‌ی کتاب زود از هم می‌پاشد و خواننده اذیت می‌شود، اما خب، این ناشرنماها تمام نمایشگاه‌های خیابانی، ایستگاه‌های مترو و فرودگاه‌ها را در دست دارند، چگونه؟ من نمی‌دانم. به چه پشتی و حمایتی؟ من نمی‌دانم. اما کتابفروشی‌های معتبر و شهرکتاب‌ها معمولا شناخت خوبی از ناشرها دارند و شما خیلی کمتر از این دست کتاب‌ها را در کتابفروشی‌های معتبر می‌بینید. تخفیف پنجاه درصدی و حتی هفتاد درصدی فریبی بیش نیست و متاسفانه خریدار از همه جا بی‌خبر راحت در دامش می‌افتد.
اگر امکان فروش کتاب در مترو، فرودگاه و نمایشگاه‌های خیابانی و امثال آن، فرصت خوبی برای ارتباط با خواننده است، چرا ناشران رسمی وارد این بازار‌ها نمی‌شوند؟
  • قطعا امکان خوبی است، ولی ظاهرا ناشرهای معتبر نه فقط راهی به این جاها ندارند، بلکه این کار در چارچوب قوانینشان نیز نیست. معمولا ناشرها در نمایشگاه‌های استانی که سالی یک بار است، شرکت می‌کنند. از طرفی هم، سیستم پخش کتاب قوانین و اصول خودش را دارد و کتاب از طریق سیستم پخش به دست مخاطب می‌رسد. این شیوه‌ی فروش خیابانی نمی‌تواند در چارچوب قوانین ناشرها قرار بگیرد. این نمایشگاه‌های دائمی ضربه بزرگی به کتابفروشی‌ها می‌زنند، و اعتقاد بر این است مخاطب کتاب را باید از کتابفروشی تهیه کند.
پس به عبارتی این نشرها با فروش بی‌واسطه هزینه‌ی پخش را هم از هزینه‌های کتاب حذف کردند!
  • بله دقیقا. پخش هم خودشان هستند. می‌بینید که یک نفر مجوز چند نشر را دارد و این نشرها به یک جا وصل‌ هستند.
بی‌شک سود ‌ناشران از تجدید چاپ یک کتاب بیشتر از مترجمین
خواننده با خواندن نسخه‌ی غیر اصلی، چیزی از آن نمی‌فهمد و این را به حساب خود اثر می‌گذارد
است. آیا در ناشران کارنامه‌دار و اصیل انگیزه‌ای برای مقابله با عملکرد این نشرهای بی‌شناسنامه وجود دارد؟
  • تا جایی که من اطلاع دارم ناشرهایی که آثارشان مورد حمله این ناشرنماها قرار گرفته است، تلاششان را کرده‌اند و می‌کنند، ولی به جایی نرسیده‌اند. به دلیل خلأهای قانونی.
گفتید که تنها وزارت ارشاد می‌تواند با این نشرها مقابله کند. دقیقا پیشنهاد عملیاتی شما چیست؟
  • به نظر من در توان و مسئولیت وزارت ارشاد است که این معضل را برطرف کند. بر عهده‌ی کارشناسان حقوقی و نشر وزارت ارشاد است که راه‌های قانونی را برای حل مشکل بیابند. وضع قوانین جدید و برخورد قانونی با این ناشرنماها از سوی وزارت ارشاد راه حل آن است.
برای اینکه چنین خواسته‌ای را از وزارت ارشاد داشته باشیم، مترجمان و ناشران باید چه کنند تا این صدا شنیده شود؟
  • اتحادیه ناشران می‌تواند صدای ناشران باشد و همچنین انجمن مترجمان یا یک تشکل رسمی که مترجمان را نمایندگی کند.
و سوال آخر؛ هفت کتابی که شما از جوجو مویز چاپ کردید به ترتیب؛ «من پیش از تو، پس از تو، یک بعلاوه یک، میوه خارجی، هنوز هم من، اسب رقصان و بخشنده ستارگان» مورد حمله‌ی این ناشران قرار گرفتند. علیرغم این اتفاق تلخ، چه چیزی سبب شد شما همچنان به ترجمه ادامه داده و انگیزه‌ی خود را از دست ندهید؟

علیرغم اینکه حقوق مادی و معنوی من مورد تهاجم این پخته‌خواران قرار گرفته و سودجویان پلیدی حاصل ماه‌ها زحمت من را به تباهی می‌کشند، لذتی که از کار ترجمه ادبی می‌برم انگیزه لازم را برای ادامه کار به من می‌دهد. طبیعی است که گاهی دلسرد شوم، ولی امیدوارم روزی این معضل حل شود. گاهی واهمه دارم از اینکه ترجمه‌ای از من پرفروش شود. چون می‌دانم طعمه‌ی پخته‌خوارها می‌شود. کتابی که ترجمه می‌کنم بعد از اینکه منتشر شد، بقیه‌اش دیگر دست من نیست، ولی گاهی با خودم می‌گویم همان بهتر که پرفروش نشود. و اینکه این روشنگری‌ها و اطلاع‌رسانی‌ها می‌تواند راه‌گشا باشد. اگر مخاطب آگاه باشد، و با شناخت کامل از ناشر و مترجم کتاب تهیه کند، اگر یاد بگیرد قبل از خرید تحقیق کند تا بهترین ترجمه را بخرد، ما به سوی حل معضل قدم برداشته‌ایم.  با سپاس از شما که سهم خود را در این روشنگری ادا می‌کنید.
Share/Save/Bookmark
کد مطلب: 19887